Friday, June 24, 2011

دختر همسایه

سلام دختر همسایه باد می‌آید
ز خانه‌ی تو بسی بانگ شاد می‌آید
نترس! این که شنیدی صدای فریاد است
صدای خسته‌ی این دل، که رفته از یاد است
صدای پنجره‌ی رو به بیرون است
صدای نعره‌ی مردی نشسته در خون است
سلام دختر همسایه، یادِ دیروزم
به یاد سرو چمان و به یاد نوروزم
به یاد یار به زندان و یار خاموشم
به آتشی که درون من است می‌جوشم
و اشک سلسله‌ی این دل خراب من است
سکوت  کرده‌ام و مرگ او جواب من است
سلام دختر همسایه گوشمان کر نیست
شهید کردن مادر، جواب مادر نیست
سلام دختر همسایه قصه‌ام تلخ است
چو زهر کام من از درد و غصه‌ام تلخ است

No comments:

Post a Comment